اساساً قرآن کریم که حق محض است، همواره انسان را به تعقل، تفکر، بینش و بصیرت دعوت می کند، فلذا انسانی که خود را در مسیر عقلانیت و بصیرت قرار ندهد، حکماً نمی تواند آنطور که شایسته است براساس فرامین الهی تصمیم گرفته و عمل نماید. این نعمات بزرگ الهی بالقوه در وجود انسان ها نهفته است و هرکسی می تواند با رشد و پرورش صحیح آن، مسیر نورانی را طی کند و به هدف والا دست یابد. ولی گاهی اوقات برخی انسان ها نه تنها از این نعمات ارزشمند الهی استفاده نمی برند، نه تنها آن را در مسیر کمال و سعادتمندی سوق نمی دهند،
بلکه آن را به سمتی می برند که هم خود و هم دیگران را از هدف اصلی اسلام دور می کنند و موجب گرفتاری دنیوی و اخروی انسان ها می شوند. برای اینکه بتوانیم به مسیر صحیح و روشنی از تصمیم گیری و بصیرت در فضای سیاسی انتخابات برسیم، ابتدا می بایست مفهوم مردم سالاری دینی را مورد ارزیابی قرار داده و برهمان اساس قدم نهاده و به مقصد برسیم...
مردم سالاری یعنی پایه ریزی حکومت و قانون بر طبق خواست و اراده اکثریت مردم و این که همه چیز باید ناشی از خواست و اراده مردم باشد. برای اداره جامعه دو چیز لازم ست: قانون و مجری. قانون، تعیین کننده حقوق و وظایف حاکمان و مردم و بیان کننده شرایط حاکمان و رأی دهندگان است و در نظام مردم سالار، این قانون باید مقبول اکثریت باشد. تعیین مجریان این قانون که مطابق شرایط مندرج در آن صورت می گیرد نیز توسط مردم است. مردم سالاری دینی، یعنی توحید اجتماعی و قانون خدا را، قانون اداره اجتماع قرار دادن. فلذا نخستین مرحله بصیرت سیاسی، حضور حداکثری در پای صندوق های رأی است. درواقع این حضور تکلیفی الهی است که خداوند در میان جوامع اسلامی و الهی به یادگار گذاشته است تا خود انسان ها سرنوشت قوم شان را تعیین نمایند که "اِنَ اللهَ لایُغَیِرُ بُقَومٍ حَتی یُغَیِروا ما بِاَنفُسِهِم". درواقع خداوند سرنوشت هر قوم و هر ملتی را بر عهده خود آن ملت نهاده است. اگر عده ای در عرصه جهادگری و ایثار و بصیرت و روشنگری احساس مسئولیت نکردند و گفتند: دیگران کاشتند ما می خوریم؛ ما می خوریم دیگران بکارند، یقینا چنین انسان هایی نه تنها سودی نبردند، بلکه در محضر خدای سبحان باید پاسخگو باشند؛ که چرا ما سکوت کردیم و چرا احساس تکلیف نکردیم و در مقابل، انسان هایی که همواره دغدغه بصیرت افزایی داشتند و جهادگونه نه شعارگونه به میدان آمدند و پیش قدم شدند که به فرموده قرآن کریم "طوبی لَهُم وَ حُسنُ مَئاب".
برخی انسان ها در انتخاب های خود و در تصمیم گیری ها همواره خود را شایسته انتخاب اصلح می دانند. طبیعی است که هرکسی حق انتخاب دارد و می تواند براساس ذهنیت و شناخت خود تصمیماتی را اتخاذ نماید، ولی نباید فراموش کرد که انسان همواره ممکن الخطا است و نمی شود و نمی توان به توانایی های نابسامان درونی اکتفا کرد و اینکه هرچه ما می اندیشیم و می گوییم شاید صحیح نباشد. چطور ممکن است انسانی که عمری را با اندکی شناخت از دین سپری کرده و یا کسی که جوانیش و عمرش را به بطالت گذرانده و همواره پیرو هوای نفس بوده و مصداق آیه شریفه "صُمٌ بُکمٌ عُمیٌ فَهُم لایَعقِلونَ" شده است، بتواند همواره تصمیماتی را اتخاذ نماید که این تصمیمات مورد رضا و خشنودی خدای سبحان باشد؟! فلذا انسان، نیازمند راهنما است. همان طور که روایت شده در برزخ و قیامت نیز انسان ها به واسطه راهنما به سوی مقصد رهنمون می شوند، البته به شرط گرویدن به سمت راهنما در دنیا!
درواقع بهترین راهنما همان ولی و سرپرست الهی در هر جامعه دینی است که خدای سبحان در قرآن کریم معرفی فرمودند: «اِنّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَالَّذینَ آمَنوا الَّذینَ یُقیمونَ الصّلوةَ وَ یُؤتونَ الزّکاةَ وَ هُم رَاکِعونَ»، ولیّ شما تنها خدا و رسول او و کسانی که ایمان آوردهاند؛ همان کسانی که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع نماز زکات میپردازند، میباشند. و این ولایت نمایندگان الهی، ولایت تشریعی است، یعنى همان چيزى كه در آياتى از قبيل «اَلنَبِىُّ اَولَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ» و در رواياتى از قبيل «مَنْ كُنْتُ مُولاَهُ فَهَذَا عَلىٌ مَوْلاَهُ» به آن اشاره شده است.
به فرموده حضرت علامه مصباح یزدی(حفظه الله) ولايت تشريعى يعنى ولايت قانونى؛ يعنى اين كه فردى بتواند و حق داشته باشد از طريق جعل و وضع قوانين و اجراى آنها در زندگى مردم و افراد جامعه تصرّف كند و ديگران ملزم به تسليم در برابر او و رعايت آن ها باشند. معناى « اَلنَبِىُّ اَولَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ » اين است كه تصميمى را كه پيامبر براى يك فرد مسلمان يا جامعه اسلامى مىگيرد، لازم الاجرا است و بر تصميمى كه خود آن ها درباره مسائل فردى و شخصى خودشان گرفته باشند مقدّم است و اولويّت دارد.
به واقع عقل ميگويد اگر به بيست نرسيدي، به نوزده، به نوزده نرسيدي به هجده. اين طور نباشد يا بيست يا صفر. ما آزاد آفريده شديم و بله قربانگوي احدي نيستيم. کسي حق امر و نهي دارد که من را ساخته است. آن کسي که مرا ساخته بايد قانون را وضع کند. او از طريق انبيا گفته و وقتي هم انبياء نيست، نزديکترين شخص به انبياء، فقيه عادل است«لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَه». سپس ميگويد که «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطان»؛ به اهل استنباط مراجعه کنيد. اگر انسان به اهل استنباط مراجعه نکند "لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطان"، يعني اگر فقيه عادل براي شما تحليل و استنباط نداشته باشد، ديگران شما را ميبرند و هرکسي شما را به سويي خواهد برد و دنیا هم هر روز یک رنگی است.
آن خدايي که به خاطر حکمت دست بشر را در دست پيغمبر(صلی الله علیه و آله) گذاشته، بعد هم در دست اهل بيت(علیهم السلام) گذاشته، بعد از اهل بيت(علیهم السلام) در زمان غيبت اهل بيت(علیهم السلام)، بايد دست ما را در دست يک کسي بگذارد، رها کردن بشر حکيمانه نيست. عقل قبول نميکند. يک مدير، کارخانه را رها نميکند و يک ماشين رانندهاش را! فلذا مگر ميشود بشر بعد از غیبت رها بشود؟ پس نتیجه می گیریم در حال حاضر می بایست در تصمیم گیری ها، رفتارها، کردارها دست ضعیف و ناتوان خود را وصل به ید ابالفضلی ولی زمان مان کنیم تا راه را گم نکرده و بر بصیرت مان بیفزاییم. نه تنها در عرصه انتخابات و تصمیمات سرنوشت ساز، بلکه در تمامی شئونات زندگی می بایست مطیع و فرمانبردار رهبری معظم انقلاب اسلامی باشیم. رفتارمان رفتار حسینی، کردارمان کردار حسینی، شعورمان شعور حسینی، عقیده مان عقیده حسینی، سخن مان سخن حسینی و تمام وجودمان حسینی باشد.
بهترین روش برای اینکه تشخیص دهیم چه کسی را می بایست به عنوان اصلح انتخاب نمائیم، این است که باید به معیارهای انتخاب اصلح در فرمایشات ولی فقیه زمان توجه نمود. هر شخصی که به معیارهای ایشان نزدیک تر است اصلح می باشد و قطعا مهمترین معیار انتخاب اصلح، ولایت پذیری و اطاعت محض فرد موردنظر از رهبری نظام است که بتواند و بخواهد در شرایط بحرانی و حساس مملکت اسلامی بین "حفظ نظام و پیروی از فرمایشات رهبری" و "موقعیت شخصی و اجتماعی خود" گزینه نخست را انتخاب نماید!
اینکه عده ای فقط بگویند ما مطیع و فرمانبرداریم، ولی در عمل به گونه ای دیگر رفتار کنند، چنین رفتاری نه تنها ولایت مداری نیست، بلکه منافقانه است. اینکه عده ای در طول زندگی روزمره فرمایش رهبری معظم را بشنوند، ولی در صحنه های سیاسی انتخابات معیارهای انتخابات از منظر معظم له فراموش بشود، چنین رفتاری ولایت مداری نیست. اینکه عده ای تصمیمات انتخاباتی را براساس منافع شخصی اتخاذ نمایند، نه براساس مصلحت جامعه اسلامی، چنین رفتاری نه تنها ولایت مداری نیست، بلکه ضربه ای است به جامعه اسلامی که خشنودی دشمنان اسلام را به دنبال دارد. اینکه عده ای در آستانه انتخابات دم از گرگ صفتی و دزدی بزنند و پیشاپیش با قاطعیت در میان اذهان مردمی، اعم از عمومی و خصوصی دم از پیروزی قاطعانه بزنند و آراء مردم را به تمسخر بگیرند، چنین رفتار زشتی نه تنها مطابق با قوانین جامعه اسلامی نیست، بلکه نوعی مقابل حق الناس ایستادن است. اینکه عده ای با تفرقه افکنی و نفاق و بخاطر منافع شخصی، قومیتی یا گروهی بخواهند وحدت جامعه اسلامی را به خطر بیندازند، چنین رفتار منفعت طلبانه ای قطعا موجب پیشرفت نخواهد شد. اینکه عده ای به خاطر مادیات و مال دنیا و یا موقعیت اجتماعی و رفاهی انتخاب ناصحیح را به انتخاب اصلح ترجیح دهند، نه تنها سودی نبردند، بلکه قطعا نارضایتی خدای متعال را بهمراه خواهد داشت و اینکه عده ای منفور، منفع طلب و دنیاپرست در آستانه انتخابات بخواهند برای رسیدن به اهداف شوم سیاست زدگی خود به انسان های شایسته و پاک جامعه، تهمت های آنچنانی بزنند و افتراء بندند و همواره آنان را تخریب نمایند، چنین اشخاصی هرگز مورد تأیید جامعه اسلامی نخواهند بود.
در عرصه انتخابات، رهبر و مقتدای تان را تنها نگذارید.
به قلم سجاد صیدآبادی 1394.10.20