30 شهریور 1402 ساعت 16:12

 وِلایت و مشتقات آن به معنای سرپرستی از واژه‌های پرکاربرد قرآن کریم‌ است که به معنای مالکیت تدبیر و صاحب اختیار مورد استفاده قرار گرفته‌اند. ولایت گاهی فعل خداوند است که عین توحید است و یکی از اسماء و صفات ذات اقدس اله است. این نوع ولایت که ولایت تکوینی و رابطه علی و معلولی بین خالق و مخلوق است منحصر در خدای تعالی است. ولایت خداوند ذاتی است، فلذا ولایت برخی از پیامبران و ائمه معصومین(علیهم السلام) ظهور و تجلی ولایت خدای متعال است.

برخی معتقدند ولایت فقط به معنای دوستی است، نه سرپرستی جامعه اسلامی! چنین اعتقادی نه تنها موجب نفاق و دشمنی است، بلکه به نوعی ناسپاسی و ناشکری محسوب می شود، چرا که خداوند متعال که بر مخلوقاتش ولایت مطلق دارد، فقط دوست مخلوقاتش نیست و مهم تر از دوستی ذات اقدس اله، سرپرستی خداوند است. در واقعه غدیر خم نیز، قطعا کسی نمی پذیرد که وجود مبارک پیامبر اکرم(علیه و علی آله آلاف التحیه والکرم) پس از  آخرین حج خود، همگان را جمع کند و علی(سلام الله علیه) را به عنوان دوست مردم معرفی نماید؟! درحالی که علی (سلام الله علیه) از قدیم دوست، یاور و و حامی مردم بوده است...!

در بحث ولایت فقیه در غیاب امام معصوم(سلام الله علیه) نیز همان طور که می گوییم وجود مبارک پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) قبل وفات خود، باید تکلیف مردم را بعد از خود روشن کند، امام عصر(سلام الله علیه) هم زمانی که می خواهد به غیبت برود، باید تکیف مردم را روشن کند که در دوران غیبت، از چه کسی و حکومتی پیروی کنند؟ طبق حدیث ایشان و احادیث معصومین(علیهم السلام) و همچنین دلایل عقلی، تکلیف مردم در دوران غیبت مشخص می شود. یکی از دلایل عقلی همان اصل تنزل تدریجی است، به این مفهوم که اگر نتوانیم به کار واجبی دست پیدا کنیم، به نزدیک ترین عمل نسبت به آن رجوع می کنیم. مثلاً ایستاده نماز خواندن واجب است. اکنون اگر نتوانیم ایستاده نماز بخوانیم، نماز را نباید رها کرد، بلکه باید نزدیک ترین حالت به ایستادن(یعنی نشستن) را انجام دهیم. اگر دیده شود که تعدادی از مردم در حال مرگ اند، نجات دادن جان همه ی آن ها واجب است. زمانی می شود که از بین آنان، فقط می توانیم جان چند نفرشان را نجات دهیم، آیا در این حالت چون نمی توانیم جان همه ی آن ها را نجات دهیم، باید کل کار را رها کنیم، یا نزیک ترین حالت به آن را انجام می دهیم؟!

طبق آنچه گفته شد، حکومت فقط باید دست امام معصوم باشد. اکنون که امام نیست، آیا باید کلاً حکومت را رها کرد که هرج و مرج بشود، یا دشمنان شیعه حکومت را به دست بگیرند و یا اینکه نزدیکترین فرد به معصوم( فقیه) حکومت را به دست بگیرد؟ لذا عقل می گوید: حکومت باید تا زمان آمدن امام زمان(ارواحنا فداه) دست فقیه باشد. همچنین دلایل نقلی بسیاری که دلالت بر سرپرستی ولی فقیه در جامعه اسلامی دارد.

نکته ای که حائز اهمیت است اینکه پذیرش چنین اصلی شاید در حال حاضر برای برخی از جوانان و نوجوانان بصورت واضح قابل هضم نباشد و شاید چنین مسأله مهمی را باور نکنند و اگر به باور مناسبی نرسند، طبیعتا چنین مسأله ای را نمی پذیرند و اگر نپذیرند، پیرو و رهرو هم نخواهند بود و به باطل گرایش پیدا خواهند کرد. پس نتیجه می گیریم انسان ها در بدو زندگی نیازمند یک تربیت ویژه و خاص هستند که آنان را در دنیا و آخرت سربلند کند. تربیتی که او را تطهیر کند، او را تسلیم کند، او را به مقام تصدیق رساند و از گمراهی نجات داده، راه شفاعت را برایش گشوده و موجب پذیرفتن عباداتش بشود. به چنین تربیتی "تربیت ولایی" می گویند. ولی متأسفانه بدلیل عدم آگاهی و شناخت والدین و کم کاری برخی بانیان و متولیان تربیت اسلامی و عدم دغدغه شان به چنین مسأله بااهمیتی، نسل پیش رو به جای اینکه به یک نسل انقلابی و ولایی باانگیزه و با کارایی تبدیل بشود، به نسلی بی دین و پرنشاط کذایی و جاهل و نالایق تبدیل می شود و همین نسل است که در صحنه های مهم و سرنوشت ساز جامعه اسلامی نه تنها هیچ انگیزه ای از خود نشان نمی دهد، بلکه با ترسیم مسیر اشتباه و ناصحیح خود، ناخواسته تیشه به ریشه اسلام می زند و درواقع ندانسته دارد تیشه به ریشه خود و نسل خود می زند! و این است مهجوریت تربیت ولایی که آن نوجوان و جوان، در جامعه ای که خود نمی داند چه هست و از او چه می خواهند چگونه ببیند، چگونه بشنود، چگونه بفهمد، چگونه بیاموزد و به چه کسی اعتماد کند و کدام مسیر را طی نماید!

تاریخ، سراسر درس و عبرت است و برخورد و مواجهه مردم در زمان های مختلف با مقام ولایت همواره برخوردی دو سویه بوده است. عده ای مطیع و فرمانبردار و تعداد بسیاری سرکش و نالایق که همواره به دنبال کارشکنی، بدعهدی و ناسپاسی بوده اند. عده ای همواره از جان و مال خود مایه می گذاشتند تا اسلام بماند، ولایت بماند و در مسیر الهی خدشه ای وارد نشود، ولی در مقابل همواره جمع کثیری بودند که علَم ضد ولایت بر دست داشتند و با خدعه و نیرنگ سعی بر لوث جلوه دادن مقام ولایت و گمراه ساختن مردم داشتند و به گونه ای رفتار کردند که امام معصوم را عملا خانه نشین کردند و نگذاشتند حضرت علی(سلام الله علیه) در این مرتبه از اقتدار عمل کند!

نکته اینجاست که تا وقتی مردم امام خود را اطاعت نکنند، سخن آن امام حتی اگر علی(سلام الله علیه) باشد، روی زمین می ماند. لذا امام معصوم برای جلوگیری از آشوب و اختلاف به سنت غلط تن می دهد و همین است که سر در چاه می برد و درد دل می کند و هم چنین می فرماید؛ لا رَای لِمَن لا یُطاع: آنکه از او اطاعت نشود اقتداری ندارد!

امام علی(سلام الله علیه) در خطبه شصت و نهم نهج البلاغه در ملامت و مذمت‏ بعضى از يارانش فرموده است‏: «چه اندازه با شما مدارا كنم! همچون مدارا كردن با شتران نوبارى كه از سنگينى بار پشت شان مجروح گرديده و همانند جامه كهنه و فرسوده‏ اى كه هرگاه از جانبى آنرا بدوزند از سوى ديگر پاره‏ مى‏ گردد. هرگاه گروهى از لشكريان شام به شما نزديك مى‏ شوند هر يك از شما در را به روى خود مى‏ بنديد و هم چون سوسمار در لانه خود مى‏ خزيد و همانند كفتار در خانه خويش پنهان‏ مى‏ گرديد. به خدا سوگند! آن كس كه شما ياور او باشيد ذليل است و كسي كه با شما تيراندازى‏ كند همچون كسى است كه تيرى بى پيكان به سوى دشمن رها سازد. به خدا سوگند جمعيت ‏شما در خانه‏ ها زياد و زير سايه پرچم هاى ميدان نبرد كم. من مى ‏دانم چه چيز شما را اصلاح مى ‏كند، ولى اصلاح شما را با تباه ساختن روح خويش جايز نمى ‏شمرم، خدا نشانه ذلت را بر چهره ها و پيشانى شما بگذارد و بهره ‏هاى شما را نابود سازد. آن گونه كه به باطل متمايل و به آن آشنائيد به حق آشنائى نداريد و آن چنان كه در نابودى حق مى ‏كوشيد براى از بين بردن باطل قدم برنمى ‏داريد.»

در حال حاضر نیز قطعا جامعه اسلامی تکرارِ تاریخ است و سخنانی مبنی بر اینکه چرا در جمهوری اسلامی در برخی موارد مقتدرانه عمل نمی شود و چرا دست همه دزدان قطع نمی شود و چرا همه آشوب گران و مفسدان را اعدام نمی کنند و چرا رهبر انقلاب، کشور را اصلاح نمی کند و امثالهم توسط منافقین و دشمنان داخلی رواج پیدا می کند. پاسخ همان است که در ماجرای حضرت علی(سلام الله علیه)، امام معصوم اتفاق افتاده است! عده ای تصور می کنند با کارشکنی، بی تدبیری، دلسرد کردن مردم و ایجاد رعب و وحشت و فشار اقتصادی به مردم می توانند مردم را از انقلاب و رهبری جدا کنند و مشکلات و معضلات را به گردن انقلاب و رهبری بیندازند، در حالی که اشتباه بزرگ چنین افراد منافقی که این گونه موذیانه عمل می کنند، این است که از معارف قرآن کریم به دور اند. قرآن کریم می فرمایند؛ چه شما بخواهید و چه شما نخواهید، ما خود این دین را محافظت می کنیم. حال اگر توفیق پیدا کردید و جهادگری کردید و در مسیر ولایت الهی قرار گرفتید که طُوبی لَهُم وَ حُسنُ مَئاب؛ ولی اگر عده ای بخواهند مرموزانه و منافقانه تیشه به ریشه دین و انقلاب اسلامی و رهبری بزنند، به فرموده قرآن کریم، خدای سبحان چنین افرادی را به زباله دان تاریخ منتقل خواهد کرد و اشخاص دیگری را جایگزین آنان خواهد نمود.

هم چنین اگر ما مدعی هستیم و معتقدیم که ولایت مدار هستیم و تا پای جان از ولایت فقیه پیروی و اطاعت می کنیم، می بایست به عمل ولایت مداری خود را به اثبات برسانیم، نه اینکه برخی مانند کوفیان ظاهرنمایی کنند و یا با عوام فریبی بخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند! ولایت مداری یعنی اینکه اگر رهبری معظم فرمودند، فلان معیار، ارجح است و فلان رفتار بهتر است انجام بشود و در چنین موقعیتی نباید فلان کار را انجام داد، ولایت مداران بی درنگ لبیک می گویند و اگر ایشان فرمودند، امریکا قابل اعتماد نیست و به جوانان و نیروهای داخلی اعتماد کنید، دیگر هیچ سخنی باقی نمی ماند؛ چرا که چنین سخنی از جانب رهبری حکم "آیات محکم" قرآن کریم را دارد، آیاتى که مفهوم آن به قدرى روشن است که جاى گفتگو و بحث در آن نیست. آیاتى همچون قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَد؛ «بگو اوست خداى یگانه». آن وقت عده ای بخواهند محکمات را با تفسیر به رأی به متشابهات تبدیل کنند، به نقل از شیعه و سنی جایگاه شان آتش دوزخ است و چه بد جایگاهی است.

به قلم سجاد صیدآبادی 1397.5.31

Template Design:Dima Group